کد خبر: ۱۳۰۳۳
۰۷ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۰
بانوي بازیگر محله فاطمیه روي صحنه «كودك» مي‌شود!

بانوي بازیگر محله فاطمیه روي صحنه «كودك» مي‌شود!

زهرا ناوشكي اولين نقشش با نام «حوا» را در تئاتر دانش‌آموزي «آدم و حوا» بازي‌كرده است. بعد از آن به هنرستان هنرهاي زيباي «شمايل» مي‌رود و در رشته بازيگري تئاتر ادامه تحصيل مي‌دهد تا به‌صورت جدي‌تر وارد عرصه تئاتر شود.

بازي‌اش را در نقش سارا در نمایش «كوپه شماره هشت» ديده بودم. با همان گريم و تقليد صداي كودكانه و سارافون و شلوار زردرنگ. با تنگ‌ماهي‌اش كه روي سن راه مي‌رفت و شيطنت مي‌كرد، صداي خنده بچه‌ها سالن را برمي‌داشت و لحظاتي هم تماشاچيانش را وادار به سكوت مي‌كرد.

وقتي طبق قرار قبلي، در يك بعدازظهر برفي زنگ خانه پدري‌اش را در خيابان ابوذر مي‌زنم، انتظار ديدن همان دختر شيطان را دارم كه وقتي روي سن خودش را از تخت بالايي كوپه آويزان مي‌كرد، هراس افتادنش را داشتم. اما در همان برخورد اول مي‌فهمم با بانويي باوقار روبه‌رو هستم كه در نقش يك كودك ديده بودمش و بعد از ساعتي گفتگو، آن‌قدر صفا و پاكي در وجودش پیدا می‌کنم كه بتوانم گوهر واقعي يك هنرمند را ببينم.
«سارا» چيز ديگري است

زهرا ناوشكي، از بين نقش‌هايش «سارا» را از همه بيشتر دوست دارد. مي‌گويد: سارا دختر مرفهي بود كه خودش را نمي‌گرفت. گذشته از آن هنگام بازي دستم باز بود و همچنین در كنار استاد حسين طاهري، بازيگر پيش‌كسوت صداوسيماي خراسان رضوي بازي كردم.

هنرمند محله فاطمیه مشهد اولين نقشش با نام «حوا» را در تئاتر دانش‌آموزي «آدم و حوا» بازي‌كرده است. آن‌زمان سال سوم راهنمايي را مي‌خوانده و بعد از آن به هنرستان هنرهاي زيباي «شمايل» مي‌رود و در رشته بازيگري تئاتر ادامه تحصيل مي‌دهد تا به‌صورت جدي‌تر وارد عرصه تئاتر شود.

 

مادرم استعدادم را كشف كرد

او عنوان می‌کند: ۱۲ سالم بود که با مادرم در حال گوش کردن یک برنامه رادیویی بودیم. آقای رفوگران صدای پیرزنی را با لهجه مشهدی تقلید می‌کرد. برنامه که تمام شد، من همان صدا را درآوردم، مادرم گفت: اِ... برنامه تموم شده، اما هنوز داره تقلید صدا می‌کنه! بعد که به او گفتم من این‌کار را انجام داده‌ام، گفت تو خیلی استعداد داری و از آن‌زمان‌به‌بعد من را تشویق کرد تا در تئاتر و صداپیشگی به فعالیت بپردازم.

 

بانوي بازیگر محله فاطمیه كه روي صحنه «كودك» مي‌شود!

 

با راديو شروع كردم

«ماريا خوزفا» يكي از نقش‌هايي است كه ناوشكي در دوران هنرستان و در نمایش «خانه برنارد آلبا» ايفاگر آن بوده است. اين نقش را هنوز خوب به خاطر دارد، چون‌ به گفته خودش: آقاي رضا حسيني از اهالی تئاتر مشهد كه كارم را در سالن نمایش ديده بود، به من گفت با اين صداي فانتزي برو براي راديو و تلويزيون تست بده.

من هم به صداوسيما زنگ زدم و خواهش و التماس زيادي كردم تا راضي شدند براي تست بروم. آنجا متني را خواندم و قسمتي از يك نمايش را با لهجه مشهدي گفتم. بعد از مدتي تماس گرفتند و گفتند براي تست مجدد بروم و در نهايت پذيرفته شدم.

حدود هفت ماه، دو روز در هفته را آفيش راديو مي‌رفتم. فقط مي‌نشستم و با علاقه، كاري را كه رضا رضاپور كارگرداني مي‌كرد، مي‌ديدم تا با ميزانسن و حس و حال كار راديويي آشنا شوم. بعد از هفت ماه آقاي رضاپور متني را داد كه خواندم و تاييد شد. بعد از آن بود كه در برنامه‌هاي راديويی نقش دختربچه و پسربچه را به من دادند.

در رادیو مي‌نشستم و با علاقه، كاري را كه رضا رضاپور كارگرداني مي‌كرد، مي‌ديدم 

 

بچه‌ها ميخكوب مي‌شوند

هنرمند محله ما ارتباط خوبی با کودکان برقرار می‌کند. خواهر‌ها و برادرهایش مواقعی که کار دارند، بچه‌هایشان را پیش او می‌گذارند و زهرا می‌گوید: من برایشان کتاب می‌خوانم و نمایش بازی می‌کنم. آنها هم میخکوب می‌شوند.

با این‌کار آنها با تئاتر آشنا و به آن علاقه‌مند می‌شوند؛ چیزی که بین کودکان ما کمتر اتفاق می‌افتد.  او درباره تقلید صدای کودکان عنوان می‌کند: من صدای دختربچه را از سن ۳ تا ۹ سال و پسربچه را از ۱۰ تا ۱۲ سال می‌توانم تقلید کنم.

 

بانوي بازیگر محله فاطمیه كه روي صحنه «كودك» مي‌شود!

 

برای «آقا نامی» قبولی!

این هنرمند ۲۴ ساله از ورودش به تلویزیون هم حرف می‌زند: رمضان سال ۹۰، یکی از همکارانم گفت جواد علیزاده برای تلویزیون تست صداپیشگی کودک می‌گیرد، تو هم برو تست بده. به ساختمان صبا رفتم و بعد از دادن تست، آقای علیزاده گفت: برای نقش «آقا نامی» قبولی.

این‌طور شد که صداپیشه این نقش در مجموعه «قندک و خانم‌جان» شدم که فیلمبرداری‌اش دو ماه طول کشید.خنده‌هایشان را دوست دارم. بازیگر و صداپیشه محله ما، تئاتر را بیشتر از صداپیشگی دوست دارد، زیرا «روی صحنه می‌توانم خندیدن بچه‌ها را ببینم و علاوه‌بر صدا، حرکت را هم برای ارتباط با تماشاچی در اختیار دارم، به‌ویژه که بداهه‌ام خیلی قوی است.»

ناوشکی در هنرستان تئاتر، بزرگ‌سال کار می‌کرده، اما از زمانی‌که آقای حسینی صدای فانتزی او را کشف می‌کند، وارد دنیای کودکان می‌شود و از تئاتر بزرگ‌سال فاصله می‌گیرد؛ «تئاتر بزرگ‌سال را به‌خاطر حاشیه‌هایش دوست ندارم.

فضا در تئاتر کودک سالم‌تر است. اگرچه وقتی دیگران می‌شنوند تئاتر کودک کار می‌کنی، می‌گویند:‌ای بابا! کار کودک که چیزی نیست! اما به نظر من این‌کار سخت‌تر است. مخاطب بزرگ‌سال به‌دلیل تجربه‌های متفاوتش، راحت با شخصیت‌ها همذات‌پنداری می‌کند، کافی است یک مصیبت برایش بخوانی تا گریه کند، اما کودک این‌طور نیست؛ خنداندن، گریاندن و استرس وارد کردن به کودک خیلی سخت است و انرژی می‌برد.»

 وقتی دیگران می‌شنوند تئاتر کودک کار می‌کنی، می‌گویند:‌ کار کودک که چیزی نیست!

 

بهترین خاطرات...

«زامبالا» اسم اولین تئاتر کودکی است که این بانوی هنرمند، نقش «نسترن» را در آن ایفا کرده و هم‌زمان با آن در نقش «تپلو»‌ی نمایش «تپلو و ظرف عسل» ظاهر شده که هر دو از تولیدات مجتمع امام خمینی (ره) هستند. اسفند ۸۸ هر دو کار، در نخستین «جشنواره تئاتر کودک و نوجوان مشهد» به نمایش درمی‌آید و زهرا ناوشکی به طور مشترک به‌خاطر هر دو کار، مقام سوم بازیگری را به‌دست می‌آورد و نخستین دیپلم افتخارش را می‌گیرد.

به اینجا که می‌رسیم، می‌گوید: یکی از بهترین خاطرات هنری‌ام، همین لوح افتخاری است که برای اولین‌بار گرفتم، چون مادر و پدرم هم در سالن بودند و وقتی اسم مرا خواندند، هر سه اشکمان درآمد. من روی سن رفتم و اعلام کردم که سکه و لوحم را به پدرم تقدیم می‌کنم. پدرم چندان موافق کار هنری من نبود، اما، چون خیلی دوستم دارد، اجازه داده بود در این زمینه فعالیت کنم.

یکی دیگر از خاطرات خوب زهرا سال ۹۱ در بندرعباس شکل گرفته‌است، وقتی که به گفته خودش «موقع اعلام نتایج ششمین جشنواره تئاتر کودک و نوجوان ضامن آهو، همه در سالن می‌گفتند: سارا... سارا...» و با اعلام نتایج، او مقام بازیگری برتر زن را در این جشنواره کسب می‌کند.

 

نوكرش هستم

زهرا خودش را از يك خانواده مذهبي و پدرش را مداح اهل بيت(ع) معرفي مي‌كند: موقعي كه هنرستان مي‌رفتم، تنها شاگرد چادري آنجا بودم. سر و   وضع دوستانم با من خيلي فرق داشت و مرتب مي‌گفتند ظاهرت را عوض كن. اما من چادر را خيلي دوست دارم و اگر نباشد، احساس مي‌كنم چيزي كم دارم. گروه تئاتر ما در بندرعباس نشان «حجاب برتر» را گرفت. همه گفتند اين‌ها به اجبار چادر سركرده‌اند، درحالي‌كه اين‌طور نبود.

درباره خدا مي‌گويد: من نوكرش هستم؛ بسياري از جاهايي كه توقعش را نداشته‌ام به من كمك كرده است. ناوشكي كه يك‌سال است ازدواج كرده، لازم مي‌داند از غلامرضا آزادي شمس‌خان هم تشكر كند كه حالا مشوق اوست و به گفته زهرا «اگرچه كار هنري نمي‌كند، اما خوب دركم مي‌كند، چون كودك درونش زنده است.»

 

«ستاره» را به خانه آوردم

«ستاره» اسم ماهي سارا در تئاتر كوپه شماره هشت است. اين ماهي حالا در خانه پدري زهرا، غذاي نيروزا مي‌خورد. آن را در بندرعباس براي اجراي نمايش می‌خرند و ناوشكي به دليل ارتباط برقرار كردن با او، ماهی را داخل شيشه نوشابه مي‌كند و با قطار به خانه مي‌آورد. دلش مي‌خواهد در آينده پرورش ماهي يا زمين كشاورزي داشته باشد. از بچگي گل و گياه را هم دوست داشته و گلدان‌هاي زيادي دارد كه معتقد است حرف‌هايش را مي‌فهمند و وقتي مسافرت مي‌رود پژمرده مي‌شوند.

 

در مقام كارگردان

نکته باقی مانده این است که ناوشکی سابقه کارگردانی تئاتر برای مدارس نواحی ۴ و ۵ و پایگاه بسیج محله وحید (دریا) را نیز در کارنامه خود دارد که در جشنواره دانش‌آموزی و بسیج صاحب مقام بوده‌اند.

 

* این گزارش یکشنبه، ۱۰ دی ۹۱ در شماره ۳۶ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44